پنج سال پیش، یکی از بخشهای یک بازی ویدئویی نه تنها مدیوم هنری بازیها، بلکه ذهن میلیونها مخاطب را تحت تأثیر قرار داد.
اکنون نوبت تلویزیون است که همین تأثیر را بر مخاطبان خود بگذارد. سریال لست آو آس بهعنوان اقتباسی از بازی The Last of Us Part 2، در تلاش است تا روایت پیچیدهی خود را با ابزارهای متفاوت به مخاطبان تلویزیونی ارائه کند.
سوالی که ذهن من را درگیر کرده بود این بود: «چرا کریگ میزن, نویسنده سریال، تصمیم گرفت هدف ابیگیل را در همان سکانس آغازین اپیزود اول فصل دوم معرفی کند؟» پیشتر توضیحات زیادی دربارهی دشواری اجرای بخشهایی از ساختار روایی بازی در تلویزیون ارائه شده بود. اما واضح است که میزن، با کمک مستقیم از خالق اصلی اثر، گزینههای متعددی برای پیشبرد داستان در اختیار داشت. نمایش مستقیم ابی و اعضای گروهش در همان دقایق ابتدایی اپیزود نشاندهندهی برنامهای استراتژیک برای بهرهبرداری از این اقدام در آینده بود.
اما کجا پاسخ سوال خود را پیدا کردم؟ در بخشی از اپیزود دوم، زمانی که متوجه شدم بهجای جستوجو برای یافتن جواب، کاملاً درگیر موقعیت شدهام. دوباره تحت تأثیر تصاویر تلخ و آزاردهندهای قرار گرفتم که فکر میکردم آنها را بهطور کامل شناختهام. این لحظات بهخوبی نشان داد که چگونه سریال توانسته همان تجربه عمیق بازی را به شیوهای جدید منتقل کند.
توجه: این مقاله بخشهایی از داستان سریال لست آو آس تا پایان قسمت دوم فصل دوم را اسپویل میکند.
مارک مایلود با استفاده خلاقانه از مهارت پدرو پاسکال در ایفای نقش، موفق میشود تنشهای تاثیرگذاری را به کلیدیترین سکانس قسمت دوم تزریق کند. این لحظات پرکشش اما واکنشی مستقیم به نقشآفرینی تأثیرگذار کیتلین دیور است؛ خندههای عصبی، خشم، شک، ترس و نشانههایی از جنون و غم همگی در اجرای او دیده میشوند. دلیل این نمایش عمیق این است که فیلمنامه عمداً اطلاعات بیشتری نسبت به بازی اصلی به مخاطبان ارائه میکند. دیالوگهایی که در بازی The Last of Us Part II باید مخفی میماندند، در اینجا بازگو میشوند.
تفاوت تجربه بازی و سریال
بازیکنان بازی بهخوبی به یاد دارند که خشم بیپایان الی از ناشناسی که عزیزترین فرد او را به قتل رسانده، نیروی محرکهای برای حرکت او در بازی است. اما سریال، که از دیدگاه شخصیتهای مختلف روایت میشود، اجازه میدهد داستان بیشتری را در مورد ابی و همراهانش به تصویر بکشد. در این میان، فرصت ارائه جزئیات بیشتری درباره ارتباط بین جول و ابی و نقش افراد گروه او فراهم شده است. دیالوگهایی که بین جول و ابی رد و بدل میشوند و حتی فلشبکی کوتاه به قتل پزشک توسط جول در بازی، این سکانس را از منظر تلویزیونی عمیقتر میکند.
مقایسه حس وحشت و تراژدی
سکانس مرگ جول در بازی عمدتاً با محوریت وحشت پیش میرود. بازیکن بدون اطلاع از نیات ابی، با او تعامل کرده و سپس به شکل تکاندهندهای از خشونت او مطلع میشود. اما در سریال، کریگ میزن از عنصر وحشت کاسته و به جای آن، تأکید بیشتری بر تراژدی میگذارد. این تصمیم باعث میشود که مخاطب تلویزیونی به جای تجربه شوک ناگهانی، آرامآرام تحت تاثیر دردناکترین لحظات قرار گیرد. همچنین پرداخت دقیقتر به واکنشهای گروه ابی نشان میدهد که خشونت آنها بدون اختلافنظر نبوده است.
تأثیر تغییرات روایت سریال
تصمیمات سریال برای تغییراتی مانند بازسازی سکانسها و ترتیب اتفاقات، از جمله کنار هم قرار دادن دینا و جول بهجای همراهی تامی، نشان از تلاش برای بازتعریف داستان در قالب تلویزیونی دارد. اگرچه این تغییرات باعث از دست رفتن برخی المانهای بازی، نظیر همراهی نزدیک مخاطب با احساسات الی، میشوند، اما همچنان توانستهاند وجه روایی متفاوتی را به داستان اضافه کنند.
با وجود تغییرات و تفاوتهای بارز بین سریال و بازی، اپیزود دوم فصل دوم سریال The Last of Us نشان میدهد که کریگ میزن و تیم تولید همچنان در تلاش برای ارائه روایتی تأثیرگذار هستند. این سریال با تمرکز بر جزئیات داستانی، تنشهای احساسی و پرداختن به زوایای دید متفاوت، تجربهای تازه و منحصربهفرد را برای مخاطبان ایجاد کرده است؛ تجربهای که بهویژه برای طرفداران بازی اصلی جذابیت خاصی دارد.
تلاش سریال The Last of Us برای پر کردن جای خالی گیمپلی
اقتباس تلویزیونی The Last of Us از نظر اجرایی همواره بهعنوان محصولی قابلاحترام شناخته شده است. از جزئیات گریمها گرفته تا جلوههای ویژه، طراحی صحنه و استفاده از CGI در بسیاری از لحظات، این اثر توانسته نظر مخاطبان را جلب کند. بهخصوص صحنههای اکشنی نظیر حمله بزرگ Infectedها به جکسون، که در آن جلوههای بصری مانند طراحی Bloater عظیمالجثه یا پیشرفت تدریجی نبردها، نمونههایی از تلاش تیم سازنده برای ایجاد تأثیرگذاری هستند.
اما هدف داستانی این نبردها چیست؟ تیم سازنده با پیوند حرکت کلیکرها در زیر برف به ورود ابی، مرگ جول را به فاجعهای عظیم برای کل جکسون گره میزند. این تصمیم با روایت دانای کل سریال تلویزیونی همخوانی دارد؛ روایتی که برخلاف تمرکز بازی روی یک شخصیت مشخص، نگاه گستردهتری به داستان دارد.
تعجبی ندارد که کریگ میزن، خالق مینیسریال Chernobyl, شیفته به تصویر کشیدن فجایع با تأثیرات گسترده بر جامعهای بزرگ باشد. او اینبار با تکیه بر حمله به جکسون، تلاش میکند از این فاجعه بهعنوان توجیهی برای عدم آمادگی نیروهای جکسون در همراهی با الی برای انتقامجویی استفاده کند. این موضوع با در نظر گرفتن تفاوتهای جکسون در سریال و بازی منطقی بهنظر میرسد؛ چراکه جکسون سریال یک شهر کامل و قدرتمند است، درحالیکه جکسون بازی بیشتر شبیه یک جامعه کوچک و در حال بقا دیده میشود.
هرچند اضافه شدن این بخش به داستان ممکن است برای بازیکنانی که قبلاً بازی را تجربه کردهاند جذابیت زیادی نداشته باشد، میلیونها بیننده تلویزیونی که صرفاً از طریق این مدیوم داستان را دنبال میکنند، دلهره و هیجان موردنظر را از این سکانسها دریافت میکنند. با این حال، صحنههایی نظیر مرگ Bloater در لحظات پایانی و نجات ابی، کمی بیش از حد دراماتیک و غیرمنطقی بهنظر میرسند. چنین زیادهرویهایی در دنیای بازی اصلی کمتر مشاهده میشود.
اشلی جانسون و تاثیرگذاری عمیق در سریال The Last of Us
پس از غرق شدن جول در خون، تغییر صحنه به هر تصویری غیر از یک قاب سیاه، چالشی بزرگ به نظر میرسد. اما سریال این فرصت را بهدست میآورد تا لحظاتی عمیق و تأثیرگذار را به تصویر بکشد؛ از خزیدن الی به سمت پیکر بیجان کسی که واقعیترین جلوه از «پدر» در زندگی او بود، تا نمایش چهرهی ابی که حتی پس از انتقام، هیچ نشانی از آرامش در آن دیده نمیشود. برعکس، سرمای نفوذ کرده در وجود او اکنون بیشتر از همیشه آشکار است؛ فردی که برای فرار از کابوسهای گذشته، جنازهای دیگر را به شکلی فجیعتر روی زمین انداخت.
مرگ. کشتن بیرحمانه و ناگزیر فردی که گاز گرفته شده است. خیابانهای جکسون که با خون رنگین شدهاند. جنازهای که آنقدر ضربه خورده که نه برف و نه پارچه سفید توانایی پوشاندن لکههای خون آن را ندارند. این تصاویر، هرکدام بهتنهایی، روایتگر خشونتی هستند که در دل داستان جریان دارد.
تمام این نماها از یک قطعه موسیقی جان میگیرند؛ آهنگی درباره مرگ، لعنت، تلاش انسان برای چنگ زدن به اعتقادات و نجاتناپذیری جهان از دست کسانی که آن را به تباهی کشاندهاند. آهنگی که بهخوبی با مضمون داستان همخوانی دارد و به آن عمق بیشتری میبخشد. شاید هیچ صدایی بهتر از صدای کسی که با نقشآفرینی درخشان خود به الی در سری بازی The Last of Us جان بخشید، نمیتوانست این اپیزود را به پایان برساند؛ اپیزودی که آغازگر اصلیترین بخش داستان The Last of Us Part II است.
تولید محتوا کاری بسیار دشوار و زمانبر است. تیم ما برای جبران هزینهها و جهت پرداخت هزینه دستمزد تولیدکنندگان کانتنت نیاز به حمایت کاربران عزیز دارد. شما میتوانید جهت حمایت مالی از گیماتک از طریق لینک حامی باش ما به حمایت ریالی و یا ارزی سایت و تولیدکنندگان محتوای گیمینگ بپردازید.
